عاشقان ولایت |
پنجم شهریور 1382 : ديدار با اعضاى هيأت دولت مسأله ديگرى كه از موجبات واگرايى و دلسرد شدن مردم است، تبعيضها و فرصتهاى اختصاص داده شده به اشخاص است كه گاهى مشاهده مىشود. بالاخره مردم مطّلع مىشوند و دشمن هم كه جنگ روانى با ما دارد، از اين مسائل استفاده مىكند. من البته نمىخواهم مثال بزنم و خودِ شما امثله فراوانش را مىبينيد. هرجا هستيد، نگذاريد اين تبعيضهاى مُبان و فرصتهاى اختصاصى كه براى بعضيها پيش مىآيد، وجود پيدا كند؛ به نظر من درست نيست. در همين رابطه، مسأله مفاسد اقتصادى قرار مىگيرد كه اتّفاقاً آقاى «مظاهرى» فرصت نشد بيان كنند، ولى من مقدارى از گزارشى كه ايشان دادند و گزارشى هم كه از دفتر ما تهيه شده بود، به تفصيل نگاه كردم. كارهاى خوبى شده است؛ بخصوص در آن ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادى كه آقايان سران سه قوّه بهوجود آوردند و بعضى از دوستان حاضر در جلسه هم در آن عضو هستند. در آنجا مصوّبات خوبى داشتهاند كه خيلى از آنها غالباً در پيچ و خم اجرائيّات دولت و مجلس متوقّف مانده است. به نظرم در سال گذشته بود كه در جلسهاى با شما دوستان دولت يا جلسه ديگرى گفتم كه به اعتقاد من مركزى كه بايد مبارزه با مفاسد اقتصادى را دنبال كند، دولت است و قوّه قضاييّه در مرحله آخر قرار مىگيرد. بايد دولت سينه سپر كند و به ميدان بيايد و مبارزه با مفاسد اقتصادى را بهجد بخواهد. آنجايى كه لايحه مىخواهد، تنظيم كند و بلافاصله به مجلس بدهد و از مجلس مطالبه كند. وقتى لايحه مىآيد به شكل قانون مىشود؛ بهدقّت اجرا كند. آنجايى كه محتاج قانون نيست، بخشنامههاى گوناگون و تصويبنامههاى دولت كفايت مىكند. بالاخره بهجد دنبال كند؛ بايد اين مسأله را جدّى بگيريم. مشروعيت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعيض و نيز عدالتخواهى است. اين، پايه مشروعيت ماست. الان درباره مشروعيت حرفهاى زيادى زده مىشود، بنده هم از اين حرفها بلدم؛ اما حقيقت قضيه اين است كه اگر ما دنبال عدالت نباشيم، حقيقتاً من كه اينجا نشستهام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ يعنى هرچه اختيار دارم و هرچه تصرّف كنم، تصرّف نامشروع خواهد بود؛ ديگران هم همينطور. ما براى عدالت و رفع تبعيض آمدهايم. ما آمدهايم جامعه را از مواهب الهى خودش - كه مهمترين مواهب الهى در عدالت وجود دارد - و همچنين مواهب اخلاقى و معنوى برخوردار كنيم. البته معناى اين حرف اين نيست كه ما از زندگى دنيايىِ مردم غفلت كنيم؛ نخير، مگر مىشود؟ اصلاً آخرت بدون دنيا نمىشود و امكان ندارد كه انسان بخواهد به آن مواهب معنوى برسد و دنياى ويرانى هم داشته باشد. اين كار، دلايل واضحى دارد كه نمىخواهم آنها را تكرار كنم - مطالبى است كه هم شما مىدانيد، هم من - بايد دنيا را آباد كنيم و اين كارها همه آباد كردن دنياست؛ اما دنياى آبادِ دور از عدالت و دور از معنويت به درد نمىخورد. گيرم كه رشدمان - به تعبير غلط كه گفته مىشود نرخ رشد - آمد بالا و فرض بفرماييد درآمد سرانهمان دو برابر و سه برابر شد؛ اما عدالت در جامعه نبود؛ يعنى عمده اين درآمد به يك بخش محدودى رسيد و بخش عظيمى از مردم، محروم و گرسنه ماندند. اين، كارى نيست كه ما بايد انجام دهيم؛ اين، آن تكليفى نيست كه ما برعهده داريم. تكليف ما اين است كه عدالت را در جامعه مستقر كنيم و اين هم جز با مبارزه عليه فساد و افزونطلبى انسانهاى مفتخوار و سوءاستفادهكن امكانپذير نيست. بخشى از كار عدالت اينجا تنظيم مىشود.
نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحي : MyThm ] [ Weblog Themes By : MyThm ] |